عقل آبی میگوید: سایه فرو نمیکشد، چون اگر فروبکشد، نور میمیرد. آن چه باید بمیرد تعریفهای ماست از واژهها و مفهومها. ما از هر واژه صدها نقاب میسازیم و برچهره میآویزیم. استخوانبندیِ معناها را میشکنیم تا از شکل پیکری کاغذی بسازیم. ما به زبان تجاوز میکنیم. ما به سایه تجاوز میکنیم. ما به زن تجاوز میکنیم. ما به زنانگیِ زن تجاوز میکنیم. ما به حقیقتِ وجودیِ زن تجاوز میکنیم، تا به مفهومی دست یابیم که در خورِ پیکرِ انسانیِ ما نیست. و این ما مرد است. مردی که نیمی از وجودش زن است. عقل آبی رنجِ کمبودِ این نیمه را محسوس میکند امّا رنج، مجموعهای مکثر است، مثلِ نور بر سایه میشکند.
عقل آبی میگوید: سایه فرو نمیکشد، چون اگر فروبکشد، نور میمیرد. آن چه باید بمیرد تعریفهای ماست از واژهها و مفهومها. ما از هر واژه صدها نقاب میسازیم و برچهره میآویزیم. استخوانبندیِ معناها را میشکنیم تا از شکل پیکری کاغذی بسازیم. ما به زبان تجاوز میکنیم. ما به سایه تجاوز میکنیم. ما به زن تجاوز میکنیم. ما به زنانگیِ زن تجاوز میکنیم. ما به حقیقتِ وجودیِ زن تجاوز میکنیم، تا به مفهومی دست یابیم که در خورِ پیکرِ انسانیِ ما نیست. و این ما مرد است. مردی که نیمی از وجودش زن است. عقل آبی رنجِ کمبودِ این نیمه را محسوس میکند امّا رنج، مجموعهای مکثر است، مثلِ نور بر سایه میشکند.