دفتر يك وكيل در نيواورلئان، سال 1869. به در رو به خيابان پردهئي از ني آويزان است كه از ميان آن ميتوان پارك عمومي آفتابگرفته را ديد. زنگ كوچكي به صدا درميآيد. پس از مكثي، دوباره صداي زنگ به گوش ميرسد. ماري سيدوني كرزو لاي پرده را باز ميكند و به داخل خيره ميشود؛ زن جوان جذابي است كه پيداست در همه عمرش پايش به دفتر وكيل نرسيده. موسيو كوساك، مرد كوچكاندام عبوسي با چشمان سياه نافذ، از اتاقي وارد ميشود...
دفتر يك وكيل در نيواورلئان، سال 1869. به در رو به خيابان پردهئي از ني آويزان است كه از ميان آن ميتوان پارك عمومي آفتابگرفته را ديد. زنگ كوچكي به صدا درميآيد. پس از مكثي، دوباره صداي زنگ به گوش ميرسد. ماري سيدوني كرزو لاي پرده را باز ميكند و به داخل خيره ميشود؛ زن جوان جذابي است كه پيداست در همه عمرش پايش به دفتر وكيل نرسيده. موسيو كوساك، مرد كوچكاندام عبوسي با چشمان سياه نافذ، از اتاقي وارد ميشود...