در معماری آركیتایپی، والاترین هدف انسان است، چراکه فضای آرکیتایپی، فضای حضور انسان است. معماری براساس کهنالگوها، معماری آرکیتایپی را بهوجود میآورد. این معماری، در عین ثبات و ایستایی، پویا است؛ در عین عینی بودن ذهنی است، درعین بیزمانی در زمان زنده و جاودانه است و در عین كرانهمندی، بیکرانه است. تعداد کهنگوها بهعنوان نمونههای اولیه و الگوهای پایهمحدود است، ولی تنوع آنها در فرمها بیشمار است.
کتاب معماری آرکیتایپی به شناخت و بررسی ویژگیهای این معماری و نحوۀ بهره گرفتن از مفاهیم معماری آرکیتایپی و الگوهای پایدار بنیادین در معماری گذشته، حال و آینده میپردازد. در فصل نخست کتاب، علل مرگ تدریجی برخی آثار معماری، تفاوتهای معماری خودویرانگر و معماری ماندگار و علل آشفتگی موجود در حوزۀ معماری بررسی شده است؛ سپس بر اهمیت نقش انسان، تأثیر ناخودآگاههای فردی و جمعی انسانها و نقش کهنالگوها در مقبولیت و ماندگاری یک اثر معماری پرداخته شده است.
در معماری آركیتایپی، والاترین هدف انسان است، چراکه فضای آرکیتایپی، فضای حضور انسان است. معماری براساس کهنالگوها، معماری آرکیتایپی را بهوجود میآورد. این معماری، در عین ثبات و ایستایی، پویا است؛ در عین عینی بودن ذهنی است، درعین بیزمانی در زمان زنده و جاودانه است و در عین كرانهمندی، بیکرانه است. تعداد کهنگوها بهعنوان نمونههای اولیه و الگوهای پایهمحدود است، ولی تنوع آنها در فرمها بیشمار است.
کتاب معماری آرکیتایپی به شناخت و بررسی ویژگیهای این معماری و نحوۀ بهره گرفتن از مفاهیم معماری آرکیتایپی و الگوهای پایدار بنیادین در معماری گذشته، حال و آینده میپردازد. در فصل نخست کتاب، علل مرگ تدریجی برخی آثار معماری، تفاوتهای معماری خودویرانگر و معماری ماندگار و علل آشفتگی موجود در حوزۀ معماری بررسی شده است؛ سپس بر اهمیت نقش انسان، تأثیر ناخودآگاههای فردی و جمعی انسانها و نقش کهنالگوها در مقبولیت و ماندگاری یک اثر معماری پرداخته شده است.