درباره خیاط جوانی است كه پس از كشتن هفت مگس با یك ضربه جارو، دچار این توهم میشود كه بسیار قوی پنجه است، از همین رو، بر روی كمربندش مینویسد "هفت تا با یك ضربه "سپس به دنبال سرنوشت خویش روانه میشود و با زرنگی و خوششانسی حوادثی را با موفقیت پشت سر میگذارد از جمله موفق میشود غولها را شكست بدهد و گراز وحشی و اسب شاخداری كه تعدادی از افراد حاكم را كشتهاند، اسیر كند .خیاط در پی این حوادث و ماجراهای دیگر با دختر حاكم ازدواج میكند و زمام اداره بخشی از كشور را در دست میگیرد
درباره خیاط جوانی است كه پس از كشتن هفت مگس با یك ضربه جارو، دچار این توهم میشود كه بسیار قوی پنجه است، از همین رو، بر روی كمربندش مینویسد "هفت تا با یك ضربه "سپس به دنبال سرنوشت خویش روانه میشود و با زرنگی و خوششانسی حوادثی را با موفقیت پشت سر میگذارد از جمله موفق میشود غولها را شكست بدهد و گراز وحشی و اسب شاخداری كه تعدادی از افراد حاكم را كشتهاند، اسیر كند .خیاط در پی این حوادث و ماجراهای دیگر با دختر حاكم ازدواج میكند و زمام اداره بخشی از كشور را در دست میگیرد