سیر زندگی و دستاوردهای گودل، اشر و باخ در ریاضیات، هنر و موسیقی و چنانکه اشاره شد کندوکاو در حوزههایی مانند منطق، هوش مصنوعی، کامپیوتر، ژنتیک، فلسفه، خودآگاهی، اراده آزاد و... در این کتاب دستمایه تلاش هوفشتاتر است برای تبیین اینکه «چگونه موجودات جاندار میتوانند از دل ماده بیجان برآیند؟» و این که خود چیست و چگونه یک «خود» میتواند از دل چیزهایی برآید که به اندازه یک پارهسنگ یا چاله آب «بیخود» اند؟
پروفسور هوفشتاتر بر این باور است که دستاوردهای گودل در ریاضیات، طراحیهای تفکربرانگیز اشر، فوگها و کاننهای موسیقایی باخ سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کرده است. او با بهکارگیری مفهومهایی، چون «خودارجاعی» و «حلقههای عجیب» که در قلب روش اثبات و نتیجههای بهدستآمده از قضیه گودل، طراحیهای سرگیجهآور اشر و آثار موسیقیایی باخ جای دارند، میکوشد ماهیت آن ذات را روشن کند.
از اینرو، فرم ساختاری متن کتاب و نیز محتوای آن، هر دو بسیار مهماند و «در دریافت ما از اینکه: آیا معنا در ذات پیام نهفته است یا اینکه معنا از برهمکنش ذهن یا یک سازوکار با پیام به وجود میآید، نقشی مهم دارند».
هوفشتاتر تمام این موضوعات و مباحث را با تمثیلها، بازیهای ذهنی و کلامی و گاه حتی با شوخیهای بامزه و جناسهای ساختاری، درون قوطی دربسته «گودل، اشر، باخ» میریزد و آنها را به هم میزند و از فیلتر «قضایای ناتمامیت گودل»، «طراحیهای متناقضنمای اشر» و «انونسیون موسیقی بازگشتی باخ» رد میکند. هوفشتاتر بر این باور است که دستاوردهای گودل در ریاضیات، طراحیهای تفکربرانگیز اشر، فوگها و کاننهای موسیقایی باخ سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کرده است.
از اینرو، از هر خوانندهای میخواهد با تناقضهای ظاهری پیش رو مواجه شود، آنها را مزه مزه و برانداز کند، شکستشان دهد و از آنها لذت ببرد. به این ترتیب در انتها، خواننده بینشهای جدیدی درباره شکاف ظاهرا نفوذناپذیر بین صوری و معمولی، جاندار و بیجان و انعطافپذیر و انعطافناپذیر، به دست میآورد».
گودل، اشر و باخ در این کتاب برای هوفشتاتر سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کردهاند. او میکوشد این هسته مرکزی را بازسازی کند که نتیجه اصلی کتاب حاضر است.
سیر زندگی و دستاوردهای گودل، اشر و باخ در ریاضیات، هنر و موسیقی و چنانکه اشاره شد کندوکاو در حوزههایی مانند منطق، هوش مصنوعی، کامپیوتر، ژنتیک، فلسفه، خودآگاهی، اراده آزاد و... در این کتاب دستمایه تلاش هوفشتاتر است برای تبیین اینکه «چگونه موجودات جاندار میتوانند از دل ماده بیجان برآیند؟» و این که خود چیست و چگونه یک «خود» میتواند از دل چیزهایی برآید که به اندازه یک پارهسنگ یا چاله آب «بیخود» اند؟
پروفسور هوفشتاتر بر این باور است که دستاوردهای گودل در ریاضیات، طراحیهای تفکربرانگیز اشر، فوگها و کاننهای موسیقایی باخ سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کرده است. او با بهکارگیری مفهومهایی، چون «خودارجاعی» و «حلقههای عجیب» که در قلب روش اثبات و نتیجههای بهدستآمده از قضیه گودل، طراحیهای سرگیجهآور اشر و آثار موسیقیایی باخ جای دارند، میکوشد ماهیت آن ذات را روشن کند.
از اینرو، فرم ساختاری متن کتاب و نیز محتوای آن، هر دو بسیار مهماند و «در دریافت ما از اینکه: آیا معنا در ذات پیام نهفته است یا اینکه معنا از برهمکنش ذهن یا یک سازوکار با پیام به وجود میآید، نقشی مهم دارند».
هوفشتاتر تمام این موضوعات و مباحث را با تمثیلها، بازیهای ذهنی و کلامی و گاه حتی با شوخیهای بامزه و جناسهای ساختاری، درون قوطی دربسته «گودل، اشر، باخ» میریزد و آنها را به هم میزند و از فیلتر «قضایای ناتمامیت گودل»، «طراحیهای متناقضنمای اشر» و «انونسیون موسیقی بازگشتی باخ» رد میکند. هوفشتاتر بر این باور است که دستاوردهای گودل در ریاضیات، طراحیهای تفکربرانگیز اشر، فوگها و کاننهای موسیقایی باخ سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کرده است.
از اینرو، از هر خوانندهای میخواهد با تناقضهای ظاهری پیش رو مواجه شود، آنها را مزه مزه و برانداز کند، شکستشان دهد و از آنها لذت ببرد. به این ترتیب در انتها، خواننده بینشهای جدیدی درباره شکاف ظاهرا نفوذناپذیر بین صوری و معمولی، جاندار و بیجان و انعطافپذیر و انعطافناپذیر، به دست میآورد».
گودل، اشر و باخ در این کتاب برای هوفشتاتر سایههاییاند که یک ذات استوار مرکزی در راستاهای متفاوت ایجاد کردهاند. او میکوشد این هسته مرکزی را بازسازی کند که نتیجه اصلی کتاب حاضر است.