Read Anywhere and on Any Device!

Subscribe to Read | $0.00

Join today and start reading your favorite books for Free!

Read Anywhere and on Any Device!

  • Download on iOS
  • Download on Android
  • Download on iOS

زنگ هفتم

زنگ هفتم

محمدمنصور هاشمی
0/5 ( ratings)
محمدمنصور هاشمی، نویسنده و پژوهشگر است. مجموعه‌ داستان به هم پیوسته‌ «زنگ هفتم» اثری‌‌ است‌ در حول و حوش سال‌های دهۀ شصت.

هاشمی در این مجموعه داستان قطعاتی از سرنوشت نسلِ خود را روایت کرده که انبوهی ماجرا از سر گذراندند و به بسیاری از سوال‌هایشان پاسخ داده‌ نشد.
سوال‌هایی از این جمله که بازگشت به گذشته و پرسیدن از تصاویر از یاد رفته و مصادیق فراموش‌شده چه وضعیتی را برای او و شخصیت‌های دیگر رمانش رقم می‌زند. شیوه‌ روایی او کاملا رئالیستی‌ است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر چی بود تا زیر پل سید‌خندان رفتم، اما سراغ تاکسی‌ها نرفتم. در یک لحظه تصمیم گرفتم. چه حسی بود؟ رهایی؟ غرور؟ آینده برق می‌زد. دیگر لازم نبود. دیگر لازم نبود آن پرچم همیشه براق را ببینم و با پرچم‌های کهنه‌ی روبه‌‌روی دانشکده‌ی ادبیات مقایسه‌شان کنم. می‌رفتم دانشگاه. سلانه‌سلانه شریعتی را قدم زدم به طرف پایین. گفتم تا هر جا حال داشتم. تا خود انقلاب پیاده قدم زدم. نه فقط آن جلسه را نرفتم، که جلسه‌های بعدی را هم نرفتم. نمی‌دانم چرا. علتش هر چی بود، فکر می‌کردم دیگر نیازی نیست بروم».
Language
Persian
Pages
64
Format
Paperback
Release
January 01, 2015
ISBN 13
9786002291233

زنگ هفتم

محمدمنصور هاشمی
0/5 ( ratings)
محمدمنصور هاشمی، نویسنده و پژوهشگر است. مجموعه‌ داستان به هم پیوسته‌ «زنگ هفتم» اثری‌‌ است‌ در حول و حوش سال‌های دهۀ شصت.

هاشمی در این مجموعه داستان قطعاتی از سرنوشت نسلِ خود را روایت کرده که انبوهی ماجرا از سر گذراندند و به بسیاری از سوال‌هایشان پاسخ داده‌ نشد.
سوال‌هایی از این جمله که بازگشت به گذشته و پرسیدن از تصاویر از یاد رفته و مصادیق فراموش‌شده چه وضعیتی را برای او و شخصیت‌های دیگر رمانش رقم می‌زند. شیوه‌ روایی او کاملا رئالیستی‌ است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر چی بود تا زیر پل سید‌خندان رفتم، اما سراغ تاکسی‌ها نرفتم. در یک لحظه تصمیم گرفتم. چه حسی بود؟ رهایی؟ غرور؟ آینده برق می‌زد. دیگر لازم نبود. دیگر لازم نبود آن پرچم همیشه براق را ببینم و با پرچم‌های کهنه‌ی روبه‌‌روی دانشکده‌ی ادبیات مقایسه‌شان کنم. می‌رفتم دانشگاه. سلانه‌سلانه شریعتی را قدم زدم به طرف پایین. گفتم تا هر جا حال داشتم. تا خود انقلاب پیاده قدم زدم. نه فقط آن جلسه را نرفتم، که جلسه‌های بعدی را هم نرفتم. نمی‌دانم چرا. علتش هر چی بود، فکر می‌کردم دیگر نیازی نیست بروم».
Language
Persian
Pages
64
Format
Paperback
Release
January 01, 2015
ISBN 13
9786002291233

Rate this book!

Write a review?

loader