غلامرضا بکتاش دراین کتاب سادهترین و روزمرهترین پدیدههای زندگی را از دریچه نگاه کودکان میبینند. او از مورچههایی حرف میزند که مثل مهندسانی بیهیچ نقشه خانهشان را دقیق و منظم میسازند یا مثل کشاورزانی زحمتکش انبارهای لانهشان را از اندوختههای خود پر میکنند.
در قسمتی از کتاب آمده است:
دانه آرزو داشت/ یک جوانه باشد/ جاودانه باشد/ صخره آرزو داشت/ مثل کوه باشد/ باشکوه باشد/ قطره آرزو داشت/ مثل رود باشد/ یک سرود باشد/ آرزوی دانه/ شد شکوفه باران/ در دل بهاران/ آرزوی صخره/ شد شکوه پیوند / مثل کوه الوند/ آرزوی قطره/ شد پراز ترانه/ مثل رودخانه
غلامرضا بکتاش دراین کتاب سادهترین و روزمرهترین پدیدههای زندگی را از دریچه نگاه کودکان میبینند. او از مورچههایی حرف میزند که مثل مهندسانی بیهیچ نقشه خانهشان را دقیق و منظم میسازند یا مثل کشاورزانی زحمتکش انبارهای لانهشان را از اندوختههای خود پر میکنند.
در قسمتی از کتاب آمده است:
دانه آرزو داشت/ یک جوانه باشد/ جاودانه باشد/ صخره آرزو داشت/ مثل کوه باشد/ باشکوه باشد/ قطره آرزو داشت/ مثل رود باشد/ یک سرود باشد/ آرزوی دانه/ شد شکوفه باران/ در دل بهاران/ آرزوی صخره/ شد شکوه پیوند / مثل کوه الوند/ آرزوی قطره/ شد پراز ترانه/ مثل رودخانه