ویلیام دیویسون، شخصیت اصلی کتاب گیاهشناس و پزشکی اسکاتلندی است که به عنوان پزشک قصر، به خدمت یان دوم کازیمیرز، پادشاه بیمار لهستان، درمیآید. او در قرن هفدهم، چند سال پس از مرگ دوست نامدارش، رنه دکارت فیلسوف، زندگی و خانهاش در اروپا را ترک میکند و به لهستان میرود. دیویسون راهی یک سفر پر درآمد میشود تا هم حس کنجکاویاش را ارضا کند هم تغییری در زندگیاش بدهد. او از روبهرویی با مردم میترسد اما این سفر برایش تجربهای تازه است. آنها در بین راه یک دختر و پسر را میبینند که صورتهای سبز دارند و رفتارشان وحشی و به دور از تمدن است. یکی از این بچهها راوی را گاز میگیرد و از همینجا اتفاقات داستان شروع میشود.
ویلیام دیویسون، شخصیت اصلی کتاب گیاهشناس و پزشکی اسکاتلندی است که به عنوان پزشک قصر، به خدمت یان دوم کازیمیرز، پادشاه بیمار لهستان، درمیآید. او در قرن هفدهم، چند سال پس از مرگ دوست نامدارش، رنه دکارت فیلسوف، زندگی و خانهاش در اروپا را ترک میکند و به لهستان میرود. دیویسون راهی یک سفر پر درآمد میشود تا هم حس کنجکاویاش را ارضا کند هم تغییری در زندگیاش بدهد. او از روبهرویی با مردم میترسد اما این سفر برایش تجربهای تازه است. آنها در بین راه یک دختر و پسر را میبینند که صورتهای سبز دارند و رفتارشان وحشی و به دور از تمدن است. یکی از این بچهها راوی را گاز میگیرد و از همینجا اتفاقات داستان شروع میشود.