محمدسرور رجایی در مقدمه کتاب این طور نوشته است:
نام این کتاب را نه منِ نگارنده، که خود شهید انتخاب کرده است. در وصیتنامه خود نوشته است: «... مأموریتی که نامش را مأموریت خدا میگذارم... .» این کتاب حاصل سالها پژوهش است. حاصل سالهای بسیار و پر از خاطرههای تلخ و شیرینی که شیرینیهایش برایم بیشتر از تلخیهایش بوده و هست. از برکت این کتاب، وقتی به دنبال کودکیهای احمدرضا به مسجد حضرت ابوالفضل رفتم، با شهدای بسیاری آشنا شدم. از همان جا پابهپای خاطرات احمدرضا راه افتادم و از مرز گذشتم. به زادگاهم کابل رفتم. راهی درهها و کوهها شدم تا زائر مزارش باشم. این کتاب ما را به افغانستان میبرد. مجاهدانی را معرفی میکند که با تفنگهای قدیمی، هواپیماها و تانکهای پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی را از کار انداختند. روزهایی را به یادمان میآورد که مجاهدین شیعه و سنی در کنار هم در برابر دشمنان مشترک مبارزه کردند. مهمتر از همه، در این کتاب میخوانیم که احمدرضا سعیدی چهکسی بود، چگونه به افغانستان رفت، چگونه شهید شد و مزارش کجاست.
این کتاب هم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران است و هم تاریخ شفاهی جهاد مردم افغانستان؛ البته با محوریت شهادت جوانی هجدهساله به نام احمدرضا سعیدی، متولد تهران که چهل سال پیش، در بهسود افغانستان به شهادت رسید و زنده جاوید شد.
محمدسرور رجایی در مقدمه کتاب این طور نوشته است:
نام این کتاب را نه منِ نگارنده، که خود شهید انتخاب کرده است. در وصیتنامه خود نوشته است: «... مأموریتی که نامش را مأموریت خدا میگذارم... .» این کتاب حاصل سالها پژوهش است. حاصل سالهای بسیار و پر از خاطرههای تلخ و شیرینی که شیرینیهایش برایم بیشتر از تلخیهایش بوده و هست. از برکت این کتاب، وقتی به دنبال کودکیهای احمدرضا به مسجد حضرت ابوالفضل رفتم، با شهدای بسیاری آشنا شدم. از همان جا پابهپای خاطرات احمدرضا راه افتادم و از مرز گذشتم. به زادگاهم کابل رفتم. راهی درهها و کوهها شدم تا زائر مزارش باشم. این کتاب ما را به افغانستان میبرد. مجاهدانی را معرفی میکند که با تفنگهای قدیمی، هواپیماها و تانکهای پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی را از کار انداختند. روزهایی را به یادمان میآورد که مجاهدین شیعه و سنی در کنار هم در برابر دشمنان مشترک مبارزه کردند. مهمتر از همه، در این کتاب میخوانیم که احمدرضا سعیدی چهکسی بود، چگونه به افغانستان رفت، چگونه شهید شد و مزارش کجاست.
این کتاب هم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران است و هم تاریخ شفاهی جهاد مردم افغانستان؛ البته با محوریت شهادت جوانی هجدهساله به نام احمدرضا سعیدی، متولد تهران که چهل سال پیش، در بهسود افغانستان به شهادت رسید و زنده جاوید شد.