افلاطونپژوهی در زبان فارسی گامهای نخستین و لرزانِ خویش را بر میدارد. نهتنها امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز به ترجمۀ آثار افلاطون از زبانِ یونانی حس می شود، افزون بر آن ضرورتِ آشنایی با آخرین دستاوردهای پژوهشی در این زمینه نیز آشکار شده است. ترجمۀ افلاطون؛ راهنمای سرگشتگان گامی است کوچک در این راستا. به گمان ما، آنچه این گامِ کوچک را در مسیر افلاطونپژوهی به زبان فارسی تأثیرگذار میکند این است که با برداشتن این گام افق تازهای برای خوانش، تفسیر و فهم دیالوگهای افلاطون پیشاوری خواننده پدیدار میشود.
تا پیش از این، افلاطون بیشتر از رهگذر کلاسیک پژوهان و تاریخِ فلسفهنویسانی چون یِگر، گاتری، کاپلستون، گمپرتس به فارسی زبانان معرفی شده بود. تمامیِ آنان در خوانشِ افلاطون مستقیم یا غیرمستقیم تحتِ تأثیر رهیافتهای تکوین گرایانه بودند. اگرچه اخیراً ترجمۀ آثار دیگر افلاطونپژوهان زمینه را برای آشنایی دانشجویان و پژوهشگرانِ فارسی زبان با رهیافتهای تفسیریِ دیگر فراهم کرده، اما هنوز هیچ اثری به صورتبندی و ارزیابی رهیافتهای گوناگون و ارائۀ رهیافتی جایگزین در مواجهه با دیالوگهای افلاطون نپرداخته است. از این جهت، بیراه نخواهد بود اگر ترجمۀ این کتاب را نقطۀ عطفی در مسیرِ افلاطونپژوهی به زبان فارسی بدانیم.
کتاب در فصل ابتدایی خود به زندگی افلاطون و معرفی آثارش پرداخته و متنهای لازم برای تفسیر دیالوگهای افلاطون را بازگو میکند. بخش دوم کتاب هم با عنوان منابع سرگشتگی، به معرفی تاریخ مختصری از افلاطون گرایی و تفسیر وی پرداخته است.
کتاب در سومین فصل خود به موضوع فلسفه افلاطون وارد شده و به بررسی موضوعاتی چون طبیعت فلسفه وی، درونمایههای دیرپا و بینش او و نیز مسیری که اندیشه او به سوی حکمت پیشبینی میکند پرداخته است. بخش پایانی نیز به موضوع چگونگی خوانش دیالوگهای افلاطونی و نیز خلاصهای از آنها اختصاص دارد.
افلاطونپژوهی در زبان فارسی گامهای نخستین و لرزانِ خویش را بر میدارد. نهتنها امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز به ترجمۀ آثار افلاطون از زبانِ یونانی حس می شود، افزون بر آن ضرورتِ آشنایی با آخرین دستاوردهای پژوهشی در این زمینه نیز آشکار شده است. ترجمۀ افلاطون؛ راهنمای سرگشتگان گامی است کوچک در این راستا. به گمان ما، آنچه این گامِ کوچک را در مسیر افلاطونپژوهی به زبان فارسی تأثیرگذار میکند این است که با برداشتن این گام افق تازهای برای خوانش، تفسیر و فهم دیالوگهای افلاطون پیشاوری خواننده پدیدار میشود.
تا پیش از این، افلاطون بیشتر از رهگذر کلاسیک پژوهان و تاریخِ فلسفهنویسانی چون یِگر، گاتری، کاپلستون، گمپرتس به فارسی زبانان معرفی شده بود. تمامیِ آنان در خوانشِ افلاطون مستقیم یا غیرمستقیم تحتِ تأثیر رهیافتهای تکوین گرایانه بودند. اگرچه اخیراً ترجمۀ آثار دیگر افلاطونپژوهان زمینه را برای آشنایی دانشجویان و پژوهشگرانِ فارسی زبان با رهیافتهای تفسیریِ دیگر فراهم کرده، اما هنوز هیچ اثری به صورتبندی و ارزیابی رهیافتهای گوناگون و ارائۀ رهیافتی جایگزین در مواجهه با دیالوگهای افلاطون نپرداخته است. از این جهت، بیراه نخواهد بود اگر ترجمۀ این کتاب را نقطۀ عطفی در مسیرِ افلاطونپژوهی به زبان فارسی بدانیم.
کتاب در فصل ابتدایی خود به زندگی افلاطون و معرفی آثارش پرداخته و متنهای لازم برای تفسیر دیالوگهای افلاطون را بازگو میکند. بخش دوم کتاب هم با عنوان منابع سرگشتگی، به معرفی تاریخ مختصری از افلاطون گرایی و تفسیر وی پرداخته است.
کتاب در سومین فصل خود به موضوع فلسفه افلاطون وارد شده و به بررسی موضوعاتی چون طبیعت فلسفه وی، درونمایههای دیرپا و بینش او و نیز مسیری که اندیشه او به سوی حکمت پیشبینی میکند پرداخته است. بخش پایانی نیز به موضوع چگونگی خوانش دیالوگهای افلاطونی و نیز خلاصهای از آنها اختصاص دارد.