زهرا کوچولو جوجهای داشت.
جوجه ای خیلی کوچولو، جوجه ای گرد و تُپُلو.
جنگ بود و زهرا و خانوادهاش همیشه مجبور بودند هنگام موشکباران به زیرزمین خانه پناه ببرند. زهرا جوجه را در جعبه کفش میگذاشت، اما جعبه برای جوجه مثل قفس بود. برای همین گوشه حیاط با جعبهای بزرگتر و خاک برای جوجهاش سنگر ساخت. دوباره موشکباران شد. زهرا و خانوادهاش به حیاط همسایه پناه برده بودند. وقتی صبح زهرا به خانهشان برگشت، دید که روی سنگر با خاک و آهن و آجر پوشیده شده است. آجرها را کنار زدند و ...
کتاب مصور "سنگر چوبی"، داستانی آهنگین درباره دفاع مقدس است که برای گروه سنی نوشته شده است."
زهرا کوچولو جوجهای داشت.
جوجه ای خیلی کوچولو، جوجه ای گرد و تُپُلو.
جنگ بود و زهرا و خانوادهاش همیشه مجبور بودند هنگام موشکباران به زیرزمین خانه پناه ببرند. زهرا جوجه را در جعبه کفش میگذاشت، اما جعبه برای جوجه مثل قفس بود. برای همین گوشه حیاط با جعبهای بزرگتر و خاک برای جوجهاش سنگر ساخت. دوباره موشکباران شد. زهرا و خانوادهاش به حیاط همسایه پناه برده بودند. وقتی صبح زهرا به خانهشان برگشت، دید که روی سنگر با خاک و آهن و آجر پوشیده شده است. آجرها را کنار زدند و ...
کتاب مصور "سنگر چوبی"، داستانی آهنگین درباره دفاع مقدس است که برای گروه سنی نوشته شده است."