شهریار وقفیپور امروزه چهرهای است که اهتمامی ویژه به نظریهی انتقادی با خوانش لکانی دارد. متون او اعم از تألیف و ترجمه، خط نظری و سیاسی ویژهای را پی میگیرند که مجموعهی مکتوبات او را شناسهدار میکنند و بهشکل پروژهای بازمیشناسانند. وقفیپور از اواخر دههی ۷۰ بدینسو متونی نوشته و ترجمه کرده که منطق لکانی آنها در حکم قلب تپنده و هستهی سخت استدلالیشان بوده و این مرز او با سایر همنسلانش است که در حوزهی نظریهی انتقادی قلم زدهاند. رجوع او به گسترهی هنر مدرن نیز همبسته با همان منطق یا هستهی استدلالی پیشگفته است. این کتاب میکوشد با تکیه بر آرای ژاک لکان روانکاو فرانسوی به مقولات مفهومی هنر مدرن چون مالیخولیا و بیگانگی و بیخانمانی و روانپریشی و خشونت و غیره بپردازد.
شهریار وقفیپور امروزه چهرهای است که اهتمامی ویژه به نظریهی انتقادی با خوانش لکانی دارد. متون او اعم از تألیف و ترجمه، خط نظری و سیاسی ویژهای را پی میگیرند که مجموعهی مکتوبات او را شناسهدار میکنند و بهشکل پروژهای بازمیشناسانند. وقفیپور از اواخر دههی ۷۰ بدینسو متونی نوشته و ترجمه کرده که منطق لکانی آنها در حکم قلب تپنده و هستهی سخت استدلالیشان بوده و این مرز او با سایر همنسلانش است که در حوزهی نظریهی انتقادی قلم زدهاند. رجوع او به گسترهی هنر مدرن نیز همبسته با همان منطق یا هستهی استدلالی پیشگفته است. این کتاب میکوشد با تکیه بر آرای ژاک لکان روانکاو فرانسوی به مقولات مفهومی هنر مدرن چون مالیخولیا و بیگانگی و بیخانمانی و روانپریشی و خشونت و غیره بپردازد.